English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6299 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
buyer's market U بازار مناسب برای خریدار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
trial and error <idiom> U یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب
keystroke U برسی هر کلید انتخاب شده برای اطمینان یافتن از اینکه برای عملی مناسب است
walras law U براساس این قانون در تعادل عمومی بازارها با دخالت بازار پول چنانچه تعدادی بازار کالا درحالت تعادل قرارداشته باشنددر این صورت بازار بعدی که میتواند بازار پول باشد نیز درحالت تعادل قرار خواهدداشت
fair weather U مناسب برای
airworthiness U مناسب برای پرواز
winterish U مناسب برای زمستان
running U مناسب برای مسابقه دو
airworthy U مناسب برای پرواز
in pride of grease U مناسب برای کشتن
suitable for children U مناسب برای بچه ها
skiable U مناسب برای اسکی
fill the bill <idiom> U مناسب برای همه جا
cantabile U مناسب برای اواز
fishable U مناسب یا مجاز برای ماهیگیری
readies U مناسب برای استفاده از یا فروش .
offices U مناسب برای استفاده در شرکت
office U مناسب برای استفاده در شرکت
readied U مناسب برای استفاده از یا فروش .
roadworthy U مناسب برای بکاربردن درجاده ها
ready U مناسب برای استفاده از یا فروش .
readying U مناسب برای استفاده از یا فروش .
fencible U مناسب برای نرده کشی
market value U قیمت مناسب برای خریداروفروشنده
gressorial U مناسب برای راه رفتن
to be [look] somewhat [the] worse for wear [person, thing] U مناسب نبودن برای پوشیدن [جامه ای]
He's not suited for a doctor. U او [مرد] برای یک پزشک مناسب نیست.
jump speed U سرعت مناسب برای پرش باچتر
lyrical U مناسب برای نواختن یاخواندن باچنگ
fair drawing U طرح مناسب برای چاپ و تکثیر
jump altitude U ارتفاع مناسب برای پرش چتربازان
sawtimber U الوار مناسب برای اره کشی
log wood U درخت بقم [در بافت این گیاه ماده رنگینی بنام هماتوکسیلین وجود دارد که برای ساخت رنگینه های قرمز، بنفش، آب و خاکستری مورد استفاده قرار می گیرد و برای الیاف پشم و ابریشم مناسب است.]
ski run U سرازیری یا مسیر مناسب برای اسکی بازی
slot U منطقه جلو دروازه برای حمله مناسب
slotting U منطقه جلو دروازه برای حمله مناسب
bug taper U ریسمان مناسب برای استفاده از طعمه زیر اب
amphimictic U مناسب برای تولید و تناسل واختلاط نژاد
gorge portion U محل مناسب برای ایجاد سد دربستر رودخانه
slots U منطقه جلو دروازه برای حمله مناسب
that is i. to this purpose U برای این مقصود مناسب یاکافی نیست
flag days U روزهای مناسب یا نامناسب برای حرکات موتوری
collusion U برای تعیین قیمت مشترک و یا تقسیم بازار کالامیان خود
constructive placement U تعیین محل برای بارگیری یاتخلیه مناسب کشتیها
nundinal letter U حرفی برای نامیدن هریک ازهشت روز بازار بکار میرفت
overt collusion U تبانی چند شرکت برای کنترل بازار با موافقت صریح یکدیگر
dumping U فروش کالا در بازار خارج به قیمتی ارزانتر از بازار داخل
The fire is fit to roast the meat. U این آتش برای کباب کردن گوشت مناسب است
fits units with ... connection U مناسب برای دستگاه هایی با اتصال ... [الکترونیک مهندسی برق]
sectors U شیاری که خطا دارد و برای ذخیره مناسب قابل استفاده نیست .
verification U بررسی صحت کارکردن یک سیستم و مناسب بودن آن برای کارهای موردنظر
sector U شیاری که خطا دارد و برای ذخیره مناسب قابل استفاده نیست .
to suggest it is appropriate to do so [matter] U پیشنهاد می کند که برای انجام این کار مناسب باشد [چیزی ]
market research U تحقیقات درخصوص بازار مطالعه وضعیت بازار
fourth generation computers U زبانهایی که برای کاربر فاهر مناسب دارند و هوشمند طراحی نشده اند
voicing U توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
CD WO U مناسب برای ذخیره سازی متون آرشیو و یا آزمایش ROM-CD پیش از دوباره کاری
voices U توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
voice U توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
fairs U بازار مکاره هفته بازار عادلانه
fairest U بازار مکاره هفته بازار عادلانه
fair U بازار مکاره هفته بازار عادلانه
fairer U بازار مکاره هفته بازار عادلانه
dropping U خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
drops U خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
dropped U خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
drop U خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
conversion U 1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
conversions U 1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
populate U 1-حافظه یا انتخابهای مناسب برای کامپیوتر.2-تخته مدار چاپ شده که در سوکتهای خالی قط عاتی دارند
populates U 1-حافظه یا انتخابهای مناسب برای کامپیوتر.2-تخته مدار چاپ شده که در سوکتهای خالی قط عاتی دارند
populating U 1-حافظه یا انتخابهای مناسب برای کامپیوتر.2-تخته مدار چاپ شده که در سوکتهای خالی قط عاتی دارند
fibre optics U لایههای مناسب شیشهای یا پلاستیکی محافظت شده برای ارسال سیگنالهای نوری که داده سریع منتقل می کنند
enumerated type U فضای ذخیره سازی داده یا رده بندی با استفاده از اعداد برای نمایش برچسبهای مناسب انتخاب شدنی
hand-held U کامپیوتر بسیار کوچک که در دست جا میشود مناسب برای ورود اطلاعات ابتدایی وقتی که ترمینالی فراهم نیست
market failure U شکست بازار نارسائی بازار
routing U مشخص کردن یک مسیر مناسب برای پیام از شبکه , روش جدید مسیریابی داده به کامپیوتر مرکزی وجود دارد
semaphore U مشخصات دو کار و تصدیق مناسب برای جلوگیری از قفل کردن یا سایر مشکلات وقتی که هر دو نیاز به وسیله جانبی یا تابعی دارند
telegenic U دارای استعداد شرکت دربرنامههای تلویزیونی مناسب برای برنامه تلویزیونی
ergonomics U بخشی از طراحی نرم افزار یا سخت افزار تا برای استفاده مناسب و امن شود
wife's equity U عبارت است از مقدار مناسب و معقولی ازاثاث البیت و ..... که زن میتواند برای خود و اطفالش نگهدارد و شوهر حق تصرف در ان یا انتقال دادنش راندارد
free drop U برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
arm U وسیله مکانیکی در درایو دیسک برای مکان دهی به نوک خواندن / نوشتن روی شیار مناسب از دیسک
fittest U شایسته بودن برای مناسب بودن
fits U شایسته بودن برای مناسب بودن
fit U شایسته بودن برای مناسب بودن
controlled environment U محیطی که در ان کمیتهایی ازقبیل دما فشارترکیب اتمسفری تابشهای یونیزه کننده و میزان رطوبت در مقادیر مناسب برای موجودات زنده یا سخت افزارنگه داشته میشوند
fractional T U روش تقسیم فرفیت از خط ارتباطی T با نرخ مگابیت در ثانیه به کانالهای کوچکتر کیلوبایت در ثانیه که مناسب تر و ارزانتر برای استفاده مشتری هستند
object code U خروجی یک کامپایلر یا اسمبلرکه خود کد ماشینی قابل اجرابوده یا برای پردازش بیشتربه منظور تولید چنین کدی مناسب است کد مقصود برنامه مقصود
market value U در بازار قیمت بازار
conversion U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversions U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
market socialism U سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
axle stub U اکسل کوتاه بدون حرکتی که چرخها و پینهای مفصلی وسیله نقلیه برای راندن ماشین بر روی ان سوار شده و مناسب حرکت زاویهای محدودی است حول پینهای مفصلی
early token release U در شبکه FDDI یا Ring-Token سیستمی که به دو Token اجازه حضور در شبکه حلقهای میدهد که مناسب برای وقتی است که ترافیک خط بالا است
CSMA CD U پروتکل ارتباط شبکهای که مانع ارسال همزمان دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و در زمان مناسب ارسال کنند برای ارسال داده در اینترنت به کار می رود
c U رقمی در سیستم عدد نویسی مبنای شانزده که متنافر باعدد 21 در سیستم دهدهی است نام یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که مناسب برای حل مسائل است
purchaser U خریدار
buyers U خریدار
alienee U خریدار
purchasers U خریدار
buyer U خریدار
offeree U خریدار
shoppers U خریدار
customers U خریدار
buyer U خریدار
purchaser U خریدار
shopper U خریدار
shoppers U خریدار ها
purchasers U خریدار ها
vendee U خریدار
buyers U خریدار ها
vendees U خریدار ها
shopper U خریدار
bargainee U خریدار
customer U خریدار
vendee U خریدار
salvager U خریدار اسقاط
caveat emptor U اخطار به خریدار
marginal buyer U خریدار نهائی
producer buyer U خریدار صنعتی
receiver of stolen goods U خریدار مال مسروقه
on approval U مشروط به رضایت خریدار
mace greff U خریدار اجناس مسروقه
swagman U خریدار مال دزدی
spoilsman U خریدار غنائم جنگی
tout U خریدار پیدا کردن
touted U خریدار پیدا کردن
bona fide purchaser U خریدار با حسن نیت
touting U خریدار پیدا کردن
touts U خریدار پیدا کردن
market economies U اقتصاد مبتنی بر بازار اقتصاد بازار
market economy U اقتصاد مبتنی بر بازار اقتصاد بازار
trade discount U تخفیف عمده از طرف تولیدکننده به خریدار
price taker U خریدار یا فروشنده جزء گیرنده قیمت
approval U نوعی فروش که در آن خریدار در صورت رضایت پور را می پردازد
confirming house U موسسه تجارتی واسطه میان خریدار و صادر کننده
ranges U مجموعه موضوعاتی که خریدار از بین آنها انتخاب میکند
range U مجموعه موضوعاتی که خریدار از بین آنها انتخاب میکند
real income U مقدار کالا وجنسی که خریدار با درامدمحدودش میتواند بخرد
receivers U خریدار اموال مسروقه قیم یا سرپرست شخص مجنون
receiver U خریدار اموال مسروقه قیم یا سرپرست شخص مجنون
cum dividened U سهام با بهره متعلقه که بانفع خریدار جدید باشد
ranged U مجموعه موضوعاتی که خریدار از بین آنها انتخاب میکند
del credere U ضمانت فروشنده حق العمل کار نسبت به معتبر بودن خریدار
free issue materials U موادی که خریدار جهت تولیدکالای موردنیاز خود به سازنده میدهد
unpopulated board U تخته مداری که مولفههای ان باید توسط خریدار تهیه شوند
searchingly U بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع
searches U بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع
searched U بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع
ex works U یک از قراردادهای اینکوترمز که در ان فروشنده کالا را در محل خود به خریدار تحویل میدهد
search U بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع
underwriter U صادر کننده سند بیمه دریایی خریدار سهام خریداری نشده شرکت
underwriters U صادر کننده سند بیمه دریایی خریدار سهام خریداری نشده شرکت
ex quay U یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالا را در بندرمقصد به خریدار تحویل میدهد
discount register U دفتر ثبت تخفیفها و امتیازاتی که از طرف فروشنده به خریدار داده شده است
free on rail U قراردادی که در ان فروشنده کالا را درایستگاه راه اهن کشور مبداء به خریدار تحویل میدهد
c.i.f. U یکی از قراردادهای اینکوترمز که در ان فروشنده کالا را به هزینه خود و باپرداخت حق بیمه لازم در بندرمقصد به خریدار تحویل میدهد
kiosk U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosks U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
shopping center U بازار
agora U بازار
mart U بازار
bazaar U بازار
the mareet was weak U بازار
bazaars U بازار
market U بازار
cloth-hall U بازار
markets U بازار
marketed U بازار
trone U بازار
market place U بازار
market places U بازار
earnest U مقداری از مبیع که پیش از قبض واقباض کل مبیع و ثمن به خریدار تسلیم میشود
tenor U بازار سلف
open market U بازار باز
imperfect market U بازار ناقص
open market U بازار ازاد
seller's market U بازار فروشنده
tenors U بازار سلف
free markets U بازار ازاد
money market U بازار پول
marketing U بازار یابی
aggregate market supply U عرضه کل بازار
aggregate market demand U تقاضای کل بازار
outlets U بازار فروش
spot market U بازار نقدی
outlet U بازار فروش
money markets U بازار پول
gold market U بازار طلا
sales area U بازار فروش
sale U بازار فروش
falling market U بازار رو به زوال
supermarket U ابر بازار
foreign exchange market U بازار ارز
home market U بازار داخلی
emporia U بازار بزرگ
bearish market U بازار رو به افول
emporium U بازار بزرگ
free market U بازار ازاد
black markets U بازار سیاه
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1incentive
1affixation
1gorse melatonin
1if you have any question please ask us , we are here to help
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com